اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی)

ساخت وبلاگ
شکر ایزد که شدم اهل یقین و نه گمانبد و بدتر بشناسم نه به دین و نه نشانقیل و قال از همه سو کرده احاطه همه جاکَر که باشی نه خبر یابی از این و نه از آنبی نشان باش که امنیت خاطر یابینیستی هیچ دگر بند زمین و نه زمانسیر در عالم بالا چو عقابی بنماتا نترسی ز شکار و ز کمین و نه کمان«عاصم» از عاصی و عصیان و معاصی به حذرباش، گرنه نروی خلدبرین و نه جنان.پ.ن:این شعر دارای صنعت ذوقافیتین با ردیف نَه میباشد.محمد شیران(عاصم اصفهانی) + نوشته شده در جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲ ساعت 23:45 توسط گل سرخ  |  اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی)...
ما را در سایت اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiran-asemo بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1402 ساعت: 16:51

به شهر علم پیغمبر، علی چون باب گردیدمحبت گشت کم یاب و حسادت باب گردیدچه سرهایی بریدند و چه خونها بر زمین ریختچه دلهایی که از اشک ستم خوناب گردیدعلی خوابید در جای پیمبر دشمن از ترسدل سنگ یکایک ذره ذره آب گردیدحسین از خواب غفلت خلق را بنمود بیدارچه شد این جامعه اکنون دچار خواب گردید؟ بزودی ماه در می آید و عاصم ببینیمشب ظلمت مبدل بر شب مهتاب گردیدمحمد شیران (عاصم اصفهانی) + نوشته شده در جمعه ۲۰ مرداد ۱۴۰۲ ساعت 19:44 توسط گل سرخ  |  اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی)...
ما را در سایت اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiran-asemo بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت: 14:41

این دل نازک من چون پَر گل تاب ندارد دل من باغ پُر از گل بُوَد و باب ندارد تا گل تازه شکوفا شده سیراب نگردد دل من تشنهٔ عشق و سر سیراب ندارد دل من حوض پر آبی، شده از اشک زلالم اگر آن را شکنی، حوض دگر آب نداردبه دلم گشت برات اینکه تو در خواب ببینم چشمم از شوق وصال تو دگر خواب ندارد کعبهٔ دل که ز هر چار طرف سجده توان کردشد علی زاده در آن خانه که محراب ندارددل اگر مُرد، دگر کاری از آن مُرده نیاید زنده دل، کار به جمعیت ناباب ندارد دل بی نور، سیاه و نتوان کرد تماشا دل بی‌روح چو عکسی است که یک قاب ندارد راز دل فاش مکن «عاصم» و جو محرم رازی خانهٔ عشق، توانایی سیلاب ندارد .محمد شیران(عاصم اصفهانی) + نوشته شده در جمعه ۲۰ مرداد ۱۴۰۲ ساعت 19:46 توسط گل سرخ  |  اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی)...
ما را در سایت اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiran-asemo بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت: 14:41

یار ما از راه می آید زمانی، کاش میشد!کینه را جایش بگیرد مهربانی، کاش میشد!انتظار تلخ ، پایان می پذیرفتید و میشدرنگ زرد چهرۀ ما ارغوانی، کاش میشد!غم وجود ما گرفته منتظر هستیم روزیآورد پیک ارمغان شادمانی، کاش میشد!سنگها را بسته و سگها رهایند آشکارااین رویه عاقبت گردیده فانی، کاش میشد!هیچ چیزی هیچ موجودی نباشد جاودان پسظلم و ظالم هم نماند جاودانی ، کاش میشد!«عاصما»، این کشتی بشکستهٔ در گل نشستهمی رسد بر ساحل دریا به آنی، کاش میشد!محمد شیران (عاصم اصفهانی)عاشورای ۱۴۴۵ قمری جمعہ برابر با ۶ مرداد ۱۴۰۲ش + نوشته شده در سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ ساعت 11:50 توسط گل سرخ  |  اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی)...
ما را در سایت اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiran-asemo بازدید : 40 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1402 ساعت: 14:32

از دهانِ گرم شیرین کام، می ریزد شکراز تنور سرد، نان داغ کِی آید به در؟نور با آب سیاه از چشم می آید بروننور و تاریکی رقیبند و به ضدّ همدگرهست از بس داغ، بازار ریا این روزهاهیچ چیزی جای خود دیگر نباشد مستقرگوهر لعل بَدَل افزون شده دانی چرا؟سالیان سال باید تا صدف سازد گُهرتا بفهمی در کجای زندگی داری قراربی قراری ها گریبانت بگیرد بی خبرشعر «عاصم» در لطافت هست چون باران زلالقطره قطره می نشیند بر دل اهل هنرمحمد شیران(عاصم اصفهانی) + نوشته شده در شنبه ۶ خرداد ۱۴۰۲ ساعت 11:30 توسط گل سرخ  |  اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی)...
ما را در سایت اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiran-asemo بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:06

نگارا نگاهت بسی دیدنی استسپاس از تو امری پسندیدنی استجمال و جلالت ندارد نظیرتمام وجودت پرستیدنی استکتابت سراسر بود رهگشایکلامت سراپای بشنیدنی استگرفتاری ما به دوری ز توستکه گل را ز نزدیک بوئیدنی استچو مافوق صوتی و مافوق نوربه هر ذره نور تو تابیدنی استبدادی به ساقی کوثر شراب«شراباً طهورا» که نوشیدنی استتویی مهربان‌تر ز هر کس به خلقکه مهر تو چون چشمه جوشیدنی استبپوشی عیوب صغیر و کبیرگذشت تو در عیب، پوشیدنی استگذر از معاصی «عاصم» نگاریکی از صفات تو بخشیدنی استتوضیح: در غزل فوق کلمه دیدنی قافیه می‌باشد که (دال) وسط آن حرف رَوی و (ی) حرف رِدف است و پس از رَوی حرف (نون)، حرف وصل است و (ی) آخر حرف خروج و کلمه (است) ردیف است که در مجموع (دیدنی است)روز جمعه عید غدیر 18 ذالحجّة الحرام 1444 برابر با 16 تیر 1402محمد شیران (عاصم اصفهانی) + نوشته شده در دوشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۲ ساعت 19:38 توسط گل سرخ  |  اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی)...
ما را در سایت اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiran-asemo بازدید : 71 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:06

حسین گریه و شیون نخواست از مردم حسین خواست که مردم نگشته سر در گمحسین خواست که پیمان شکن شود رسواچه در عراق و چه ایران، چه کوفه یا در قمحسین کرد رها حج و رفت سوی جهادندای «ینصُرُنی» داد و گفت ینصُرکُمغدیر را چو به صحرای غفلت افکندندرسید دامنه ی آن به کربلا از خم​​​​ز بس عظیم بُوَد این تراژدی «عاصم»غمش سراسر عالم گرفته تا انجُمسوای فلسفه ی کربلا یکی اینکهحسین شیعه بخواهد نه گریه، ای مردماول محرم ۱۴۴۵ قمری ۴/۲۸/ ١٤٠٢ شمسیمحمد شیران«عاصم اصفهانی» + نوشته شده در جمعه ۳۰ تیر ۱۴۰۲ ساعت 17:30 توسط گل سرخ  |  اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی)...
ما را در سایت اشعار محمد شیران (عاصم اصفهانی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiran-asemo بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:06